فصل چهارم آمادگی فردی:
چنان که بیان شد آمادگی فردی گسترهای است که دربرگیرندهٔ دامنههای هوشی و شخصیّتی است. جنبههای شخصیّتی آمادگی فردی بر محور مفهوم بنیادین «خود» میگردد. بنابراین «خود» در قلمرو خلّاقیّت جایگاهی اساسی دارد و با مفاهیمی چون «خودپدیدآورندگی»[1]، «خودتعيينكنندگي»[2]، «خودباوری»[3]، «خودمختاری»[4]، «خودبسندگی»[5]، «خودپایایی»[6]، «خودپنداری»[7]، «خودارجدهی»[8]، «خودیابی»[9]، «خودسازماندهی روانی»[10]، «استقلال حیطهای»[11]، «بیهمتایی»[12]، «جهتگیری درونی»[13]، «خودتنظیمی»[14]، «خودارزشیابی»[15] و «درونگردی»[16] مرتبط است.
این ویژگیها را میتوان در چهار حیطهٔ اساسی یعنی «تفرّد»[17] ، «شخصیّت متمرکز درونی»[18] ، «تصمیمگیری» و «خودشکوفایی»[19] جای داد:
شخصیّت خلّاق در افکار و اعمال خود مستقلّ است؛ به آسانی در یک گروه مستحیل نمیگردد و اگر فعّالیّتها و ارزشهای گروه با انتخابهای شخصی وی منطبق نباشند، خود را تابع ارزشهای گروه قرار نمیدهد.(منصور، 1372)
«خودمختاری»، «تفرّد» و «استقلال» در بسیاری از پژوهشها، به منزلهٔ خصایص شخصیّتی افراد خلّاق مورد تأكید قرار گرفته است.(فيست، 1999؛رانكو،1999؛ دادك و همكاران،1991) توجّه معلمان نیز ابتدا به خصوصیّت «تفرّد» شخص خلّاق جلب میشود.(وستبي و داوسون،1995) این ویژگی گاهی به عنوان «استقلال حیطهای» (جدایی از زمینه و محتوا) یاد شده است. یافته های پژوهشی گویای آن است که حلّ مسأله و اختراع بستگی به «استقلال حیطهای» دارد.(اسمیلانسکی و هالبراشتات، 1986؛ اشترنبرگ و اوهارا، 1999) شخص خلّاق به فردیّت خویش، اهمیّت خاصّی میدهد. خودش به ارزشیابی و رسیدگی در امور خاصّ خود میپردازد. باور و احساس نیرومندی در خلّاقیّت شخصی نشان میدهد. بررسی كودكان مكزیكی آمریكایی خلّاق از لحاظ ویژگیهای مربوط به دریافتها و برداشتهای شخصی نسبت به خلّاقیّت نشان داد كه آنها خود را مستعدّ در برخی زمینههای گوناگون میدانند؛ میكوشند تا دربارهٔ عقاید و امور تازه بیندیشند و عموماً سعی میكنند تا این عقاید را به عقاید موجود بیفزایند.(ماير،1991)
لذا یافته های پژوهشی دلالت بر وابستگی خلّاقیّت و نوآوری به «خودپنداری» (اسمیلانسکی و هالبراشتات، 1986)، «خودیابی» و «پذیرش»(شالکراوس،1981)، «خودباوری» (شمپ و شفرز،1982)، «خودارجدهی» (هلسون، 1999؛ كلر، 1984؛ كلر و هالند،1978)، «خودتنظیمی»(کاهن،1988)، «خودمختاری» (شلدون،1995) و «خودبسندگی» (بچتولد و ورنر،1973) دارند.
به نظر میرسد رفتار خودمختارانه مقتضی «بیهمتایی» است. (اسکینر، 1996)
آنها در «خودپایایی» یا اعتماد به نفس نیز برجستگی مشهودی بروز میدهند. تا جایی كه ممکن است گاهی به صورت و یا همراه با «حالت خودبینی و نخوت» تظاهر یابد.(فيست،1999)
بررسی پنج عامل شخصیّت یعنی روان نژندی[20]، توافق پذیری[21]، تجربه پذیری[22]، برونگردی[23]، مسؤولیّت پذیری[24] در اثر تعاملی با خلّاقیّت دانش آموزان طرّاح نشان داد که: مسؤولیّت پذیری و توافق پذیری، سودمندی خلّاقیّت را پیش بینی می کنند و اثر توافق پذیری بر اصالت در خلّاقیّت، بستگی به مسؤولیّت پذیری دارد.(چانگ و همکاران، 2015)
تحلیل خصایص شخصیّتی «انیشتین» و «هنری پوانکاره» آشکار نمود که « درونگردی» از ویژگیهای آنها محسوب می شد.(میلر، 1992)
بنابراین «درونگردی» ، «توجّه بسیار بالا» و «جهتگیری درونی»، تعابیر گوناگونی از یک معنا و مفهوم قلمداد میشوند که میتوان از آن به عنوان «شخصیّت متمرکز درونی »[25] یاد کرد.
بررسی مقایسه ای زندگی شغلی هنرمندانی که دگرگونیهای حرفه ای در پیشه های پراکنده داشتند، با کسانی که خطّ مشی حرفه ای قابل پیش بینی تر واستواری داشتند، نشان داد که اغلب هنرمندان، تجربهٔ تغییرات پراکنده شغلی را نداشتند. نکتهٔ بسیار مهمّ آن بود که آنها ویژگیهایی نظیر«توانایی هنری »و «شخصیّت متمرکز درونی» بروز میدادند.(استاوهس، 1991)
نهفتگی درونی برپایهٔ مفهوم «فعّال سازی»، وسعت و غیرعادی بودن فرآوری خیالپردازانه، مسافت پیموده شده و شمار اشیای دستکاری شده در یک محیط ناآشنا در میان کسانی که «جهتگیری درونی» دارند، گسترده تر از افرادی است که این ویژگی را واجد نیستند.(مدّی، 1982)
ظاهراً «جهتگیری درونی» متضمّن وجود یک دورهٔ «نهفتگی» است.بنابراین «نهفتگی» به منزلهٔ بخشی از حلّ مسألهٔ خلّاقانه و روشهای تفکّر شناختی قلمداد میشود.(گیلفورد، 1979)
از این رو، پیوند میان خلّاقیّت و «نهفتگی ناهشیار» نیز مورد بحث قرار میگیرد.(سیمونتون، 1999)
از سوی دیگر خلّاقیّت مقتضی «تمرکز بر آزمونه » است.(اشترنبرگ و تاردیف، 1989) بررسی شرح حال هجده زن نخبه در هنر و علوم آشکار کرد که «درونگردی» و «توجّه بسیار بالا» از خصایص شخصیّت خلّاق به شمار میآیند.(بچتولد، 1980) لذا شخص خلّاق به طور کلّی فردی «درونگرد » به نظر میرسد.
یکی از مفاهیم مهمّ شخصیّت خلّاق، تحت عنوان «خودسازماندهی روانی» سعی میکند به تبیین ویژگیهای شخصیّتی افراد خلّاق بپردازد. بر اساس این مفهوم (با کاربرد الگوی اجتماعی حکومت در فرایند روانی فرد)، شخص خلّاق تلاش میورزد تا بر وضعیّت درونی خود سیطره داشته باشد و آن را تحت حکومت خویش قرار دهد و به سازگاری خود با محیط بپردازد. بنابراین، جور شدن پدیده ها با یکدیگر و نیز انطباق با آزمونه ها تحقّق میپذیرد .چنین وضعیّتی حتّی تعیین کنندهٔ روش یادگیری ویژه ای نیز خواهد بود که افراد خلّاق را از سایرین متمایز می سازد. (اوهارا و اشترنبرگ و تاردیف،1989؛ اشترنبرگ، 1988)
بر اساس مفهوم شخصیّتی «خودتعيينكنندگي»[26]، نیاز به پیوندجویی، عاملي بنیادی برای پرورش اجتماعی و سلامت فردی محسوب ميشود. کسانی که در خلّاقیّت برجستهترند، تعيينكنندگي بالاتری نیز دارند و والدین افراد خلّاق نیز از تعيينكنندگي فرزند پشتیبانی میکنند. از این رو، افراد خلّاق به کوشش بیشتر برای ادلّهٔ تعيينكنندهتر گرایش دارند.(شلدون،1995؛ ريان و دسي،2000)
چنین شرایط شخصیّتی آنها را برای «قاطعیّت» و برتری «تصمیمگیری» آماده میكند. چنانكه نتایج پژوهشها گویای وجود این خصایص شخصیّتی در میان افراد خلّاق هستند. حتّی برای گونههای شخصیّت (علیرغم وجود تفاوتهای جنسیّتی در این حوزه) امكان پیشبینی «قاطعیّت» را بیشتر فراهم میآورند.(لت و همكاران،1979) این گونه است که فرد خلّاق رفتارهای جرأتمندانهای بروز میدهد.(تاکر، 1991)
بررسیهای دیگر نیز نشان میدهند كه به طور كلّی «حلّ مسأله» با «تصمیمگیری» مرتبط است. برخی تفاوتهای فردی مهمّ در كیفیّت حلّ مسأله و تصمیمگیری از لحاظ جنبههای شخصیّت و روش شناخت وجود دارد.(هايت،1992).
از اين رو، مطالعات نيز نشان ميدهند به طور کلّی نظام شخصیّتی فرد خلّاق به گونهای است که با حفظ فاصله از مسأله و بهرهگیری از همهٔ چشم اندازها، قادر است ارزشها، عقاید و باورهای متعارض را در خود، یکپارچه سازد و آنها را در مسیر عملی خاصّی همگرا و منسجم كند. این ویژگی از مشابهتهای اساسی میان فرد خلّاق با يك مشاور مجرّب ورزیده به شمار میآید.(كارسون، 1999)
بررسیها نشان میدهند كه افراد خلّاق از «خودشكوفایی» برجستهای برخوردارند.(براون و همکاران، 1969؛ پارنز، 1971؛ اکوال، 1972؛ رانکو، 1999؛ کنتی و آمابایل، 1999)
«در بررسی خصایص شخصیّتی افراد خلّاق، نظریات مازلو، مك كینون و اشترنبرگ در ارتباط با خود شكوفایی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج مطالعات به طور مؤكّد بر روی وجود خودشكوفایی به منزلهٔ یك خصیصهٔ انگیزشی و شخصیّتی برجسته اشاره دارد.(اشتاين،1983) خصیصهٔ خودشکوفایی آن چنان درخلّاقیّت، تعیین کننده است که فصل خاصّی را در «فرهنگ خلّاقیّت» به خود اختصاص داده است. گرچه مجادلاتی در این حوزه وجود دارد؛ ولی شکّی در ارتباط و پیوند نیرومند میان خودشکوفایی و خلّاقیّت وجود ندارد.( (رانكو،1999)
سه زمینهٔ اساسی برای پیریزی فرآیند اندیشهٔ افراد برجسته در خودشکوفایی لازم است: الف)«حسّاسیت» ب)«همکاری» ج) توانایی پدیدآوری خوشایند. معمولاً رفتارهای مقابلهای متنوّعی در رویارویی با مسایل نو به کار میرود که بویژه در خور افراد خودشکوفا و دارای بهداشت روانی است.(پارنز، 1971)
از این رو، «خودپدیدآورندگی» یکی از ویژگیهای موفّقیّت کارآفرینان برشمرده شده است.(مک کللاند، 1987)
نتیجه آن که به نظر میآید خودشکوفایی و ظرفیّت تصمیمگیری فرد خلّاق مبتنی بر خصیصهٔ تفرّد و به طور کلّی شخصیّت متمرکز درونی وی است. از سوی دیگر هر چه پایهٔ تفرّد دچار تزلزل گردد و شخصیّت از تمرکز درون به برون جابه جا شود، با فقدان زمینه برای استواری ظرفیّت تصمیمگیری و بروز و شکوفایی «خود» رویارو هستیم.
[1] -Self- initiated
[2] -Self-determination
[3] - self- concept
[4] - autonomy
[5] - self- efficacy
[6] - self-confidence
[7] - self-image
[8] - Self-Esteem
[9] - Self-understanding
[10]- Mental self government
[11] - Field independence
[12] - Uniqueness
[13] - Internal orientation
[14] - self-regulation
[15] - self-evaluation
[16] - Introversion
[17] - Individuality
[18] - Inner focused personality
[19]- self-actualization
[20] - Neuroticism
Agreeableness - [21]
Openness - [22]
Extraversion- [23]
Conscientiousness - [24]
[25] - Inner focused personality
[26] -Self-determination